ali.k

کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست

که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ،

آن هم به سه دلیل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید

و سوم - که از همه تهوع آور بود اینکه در آن سن و سال، زن داشت. !...

چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم

آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم

در حالیکه خودم زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم


نوشته شده در سه شنبه 90/5/25ساعت 6:24 عصر توسط ali نظرات ( ) |

یادت باشه حرفی نزنی که به کسی بر بخوره

نگاهی نکنی که دل کسی بشکنه

راهی نری که بیراه باشه

چیزی ننویسی که کسی رو آزار بده

یادت باشه تنها دل تو، دل نیست...


نوشته شده در چهارشنبه 90/5/5ساعت 6:14 عصر توسط ali نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت